۱۳۸۳/۱۱/۱۷

میبینی چه برفی داره میاد؟!پاک زمینگیر شدیم اینجا. از این بالا نگاه کردم دیدم پیرمرده با صورت خورد زمین. بعد همسرش که به نظرم از اون پیرتر میومد اومد بلندش کرد و لباساشو پاک کرد. شالشو درآورد پیچید دور صورت پیرمرده که یخ نکنه. بعدم دست همو گرفتن و رفتن. الان میدونی چی می چسبه؟ بشینی کنار پنجره. روزنامه رو بگیری دستت. یه لیوان چایی بزرگ بریزی برا خودت و هورت بکشی چایی رو!!اون هورت کشیدنش لذت بخش ترین قسمتشه! البته به شرطی که چایی رو با خرما با مغز بادوم و گردو بخوری!( این قسمتش رپرتاژ آگهی برا شرکت بود!)

هیچ نظری موجود نیست: