۱۳۸۶/۰۸/۱۲

به دعوت سمن خانم به بازی بهترین کتاب دعوت شدم. این روزا به علت مشغله فراوان خیلی دیگه فرصت کتاب خوندن ندارم. بدیش اینه که خیلی الان تمرکز و حضور ذهن هم ندارم که بدونم چی خوندم و چه تاثیری روم داشتن. تا جایی که یادم میاد رو عرض میکنم خدمتتون! لازم به ذکره که اینایی که میگم به ترتیب و اولویت نیست. و دیگه اینکه خیلی اهل رمان و داستانهای خارجی نبودم هیچ وقت. کتاب شعر هم که مقوله جداس.
1- " من او" و "ازبه" رضا امیرخانی . انقدر روم تاثیر داشتن که مدتهای مدیدی حتی خواب شخصیتاش رو میدیدم ! هنوز هم درگیر شخصیتای " من او" هستم.
2- "آتش بدون دود" نادر ابراهیمی ( البته بیشتر 3 جلد اولش) . این کتاب رو چندین مرتبه خوندم . خیلی دوس داشتم یه سفر برم ترکمن صحرا و گنبد برا لمس کردن اون حس و حال. بعد از خوندن این کتاب دیدم نسبت به ترکمنها عوض شد اونا رو خیلی دوس میدارم( نه اینکه قبلا" دوس نمیداشتم. ولی خوب الان بهتر!)
3- " پدر ، عشق، پسر " سید مهدی شجاعی. و کلا" هرکتابی که ایشون نوشته. فوق العاده س متنهاش و فکر کنم هرکدومشون رو بارها خونده باشم.
4- " فرزند نیل" و " خداوند الموت" از ذبیح الله منصوری.
5- "آنگاه هدایت شدم" از محمد تیجانی سماوی

البته میدونم بیشتر از 5 تا شد ولی خوب انصافا" نتونستم همه اون کتابایی که روم تاثیر داشتن رو بنویسم. خوب منم از محسن ، سارا( برکه من)، دختر بابایی ، علیرضا ( طعم روشن ماه) و نگار( دنیای رنگارنگ) میخوام که کتابایی رو که خیلی دوس دارن رو نام ببرن.

هیچ نظری موجود نیست: