۱۳۸۵/۰۷/۲۶

این که سعی کنی بخاطر مسائل کاری هم دروغ نگی، این که سعی کنی غیبت نکنی ، این که تا اونجا که بتونی خوش اخلاق باشی، این که یه بک گراند مثبت از همه داشته باشی مگه اینکه خلافش ثابت بشه و خیلی چیزای دیگه از حسای خیلی خوب بعد از شبای قدره. کاش دائمی بود. اون سه شب رو جایی رفتیم که آقای فاطمی نیا صحبت میکرد( به همراه آقای امجد). شب آخر انقدر خوب و تاثیر گذار صحبت کردن که این یکی دو روزه به جای اینکه خدا رو ناظر اعمالم ببینم،آقای فاطمی نیا رو میبینم و مثلا" خجالت میکشم که دروغ بگم تو محیط کار!( البته خوب یه شب هنوز بیشتر نگذشته و منم جوگیرم هنوز!).
*
اگه خدا قبول کنه این آخرین سحری ماه رمضون امسال بود. از امشب به مدت نزدیک دو هفته داریم میریم نمایشگاه. چون مسافرتمون دو تیکه س روزه هم نمیشه گرفت.مسافرت تو ماه رمضون رو اصلا" دوس ندارم. حال و هوای عید فطر برام خیلی قشنگه. خلاصه که این وبلاگ به مدت دو هفته دست مادر بچه هاس!میدونم که وقتی برگردم حتی یه مطلب هم ننوشته!

هیچ نظری موجود نیست: