۱۳۸۴/۰۷/۰۵

شدم مثل بچه ها. برا يه آبنبات قهر ميكنم و با يه لواشك آشتي ميكنم!با يه اخم بهم بر ميخوره و با يه لبخند انگار دنيارو بهم دادن!اينا يعني اينكه بدجوري خسته م. اتاق فرمان، ميشه اون سفر رو جور كني؟!من و ليلا خيلي گناهيم!

هیچ نظری موجود نیست: