۱۳۸۳/۰۵/۲۸

دیشب که رفتم خونه مادر زن جان دنبال لیلا ، بهم گفت که میخوایم بریم امامزاده صالح.منم با اینکه خسته بودم و غرغر کردم ولی رفتیم. اولین باری بود که میرفتم. جای باصفاییه. نماز جماعت تو محیط باز و بعدم دعای توسل و بعدم شام. البته ما برا دعا و شام نموندیم دیگه. لیلا گفت میگن کسی که بار اول بره حاجت میده و اینا. بعد من فوری گفتم خوب حاجت من اینه که پولدار شم !!( مثه بچه ها که تا بهشون میگی چی کاره میخوای بشی فوری میگن دکتر یا خلبان!)خودم هم خنده م گرفت. لیلا میگفت روزی حلال و سلامتی و عاقبت بخیری واجبتره! راست میگه؟بابا پول خدایی خوب چیزیه ها!یادته یه بار گفتم من آدم قانعیم؟الان میگم اصلا" هم قانع نیستم!البته نه به هر قیمتی. فقط پول حلال لطفا"!
*
اگه تاحالا لذت خوردن یه قرمه سبزیه خیلی خوشمزه رو زیر نور شمع ( به علت بی برقی!) تجربه نکردید بدونید که یه لذت خیلی بزرگو از خودتون دریغ کردید.( بگذریم که اول خوردن ما برقا رفت و درست موقع جمع کردن بشقابا برق اومد و منم کلی غرغر کردم !). لطفا" یه شمع اینورتون بذارید و یه شمع هم اونورتون که یه وقت موقع خوردن کلاه سرتون نره!

هیچ نظری موجود نیست: