۱۳۸۲/۰۸/۰۳

دارم به حرفت فكر مي كنم. از ديشب تا حالا. حرفت خيلي برام سنگين تموم شد. خيلي بيشتر از اوني كه فكرشو بكني.دارم برا خودم تجزيه و تحليل ميكنم. ولي هيچ جور نميتونم هضمش كنم. از هر راهي وارد ميشم كه توجيه كنم ميبينم نميشه. ميگم آخه به چه گناهي من متهم شدم؟ گناه نكرده و مجازات؟!كاش مي شد خيلي حرفا رو اينجا زد. كاش ميشد آدم خودشو سبك كنه. من انتظار شنيدن هر حرفيو داشتم جز اين.فقط بدون كه آدم نبايد يهو همه چيو خراب كنه. خراب كردن بعضي چيزا بهاش خيلي سنگينه!!!

هیچ نظری موجود نیست: