۱۳۸۲/۰۵/۲۲

جنگل

....چه غريب ماندي اي دل نه غمي نه غمگساري
نه به انتظار ياري نه ز يار انتظاري
غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گراني نتوان كشيد باري
چه چراغ ، چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستاره اي است باري.....
میدونم برا توام زیاد پیش اومده که دلت بگیره. حوصله هیچکی رو نداشته باشی و بخوای با خودت خلوت کنی. وای چقدر اینجور وقتا آدم از مزاحم بدش میاد. دیدی عصرای جمعه چقدر دلگیره؟مخصوصا" اون روزا که فرداشم بنا بود بریم مدرسه. وقتی که پاییز بود و هوا هم ابری. یه نم بارونیم می زد و بوی خاک مرطوب همه جا رو پر می کرد. وای اینجور وقتا فقط گریه می چسبید. بشینی یه دل سیر گریه کنی. برا چی یا کی معلوم نبود. یعنی مهم هم نبود. اگرم بود فقط بهانه بود. وگرنه بدون دلیل هم آدم هوای گریه به سرش می زنه. اون موقع ها که بچه تر بودم خیلی از این حال و هوا بدم میومد. همش یه جوری می خواستم خودمو سرگرم کنم که این غروب جمعه زودتر بیاد و بره. مثل خیلیای دیگه. الان که نگاه میکنم میبینم دیگه اینجوری نیستم. خیلی وقته که دیگه از این حس و حال فرار نمیکنم. یه وقتا دلمم براش تنگ میشه. نمیدونم چه اتفاقی افتاده. ولی میبینم که عوض شدم. گاهی که میبینم این حس یه کم به من بی محلی میکنه و سراغم نمیاد من خودم میرم سراغش. خودم منتشو میکشم. راستی چرا عصر جمعه اینجوره؟ چرا پاییز انقدر قشنگه؟ چرا من عاشق این فصلم؟چرا عصرای جمعه پاییز یه حال و هوای دیگه داره؟ نکنه من مریضم؟ نکنه دچار افسردگی شدم؟ نکنه .... ولی نه. خدا کنه این حال و هوا رو هیچ وقت از دست ندم. من عاشق دل گرفته هستم. دل گرفته خالصه خالصه. بدون غل و غش. پاک پاک. آدم اینجور وقتا مخصوصا" اگه آسمون چشاشم ابری و بارونی باشه خیلی بعدش احساس سبکی میکنه. خیلی به خدا نزدیکه. بذار از یه حس برات بگم. من عاشق این حس هستم. خودتو تو جنگلای بکر شمال تنهای تنها بذار. داری از یه کوه سبز و جنگلی که توش صدای پرنده ها موج میزنه از یه شیب ملایم بالا میری. بالا ره مه گرفته. جنگل و کوه تو مه رفته. یه نسیم مه آلود نمناک داره میوزه. آروم صورتتو نوازش میده. حالا حس کن پس زمینه این صحنه موسیقی آسمونیه باران عشق(ناصر چشم آذر) داره پخش میشه. توام داری برا دل خودت میخونی...... بخدا فقط گریه می چسبه. بخونی و اشک بریزی و سبک بشی. انقدر که حس کنی الان متولد شدی. انقدر که فکر کنی عاشق ترین بنده ی خدایی. مطمئن باش که هستی.... میگم دیوونم میگی نه....حالا بذار فردا میخوام برات از کویر و دریا بگم. خیلی وقته میخوام بگم اینارو ولی حسش پیش نیومده. راستی این شعر بالا رو هم از یه وبلاگ گرفتم.نمیدونم مال کیه. ادرس وبلاگم یادم نیست . حالا بگردم ببینم میتونم پیدا کنم. تو میدونی این شعر کیه یا کی خونده؟راستا این مال وبلاگ کلبه کوچولوی منه.

هیچ نظری موجود نیست: