۱۳۸۲/۰۵/۲۹

بازم همون دوره بی سواتی
قربون اون حرفای عشق لاتی
قربون اون مخلصتم فداتم
قربون اون من خاک زیر پاتم
قربون اون حافظ روی طاقچه
قربون حسن یوسف تو باغچه
قربون مردمیکه مردم بودند
اهل صفا ، اهل تبسم بودند
قربون اون دوره تردماغی
قربون اون تصنیف کوچه باغی
قربون دوره ای که خوش بینی بود
تار سبیلا چک تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره
بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک
بوی خیار تازه توی ایوون
تو سفره ای پر از پنیر و ریحون
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه رقص هندوونه
بوی خوش کتابهای کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و روءیا
خدا خدا خدا خدا خدایا
من از رکود عشق در خروشم
اگر دروغ میگم بزن تو گوشم
تو قلب هیچکی عشق بی ریا نیست
حجب و حیا تو چشم آدما نیست
کشته دلبرند و ارتباطش
فقط برای برخی از نکاتش!
پرنده پر،کلاغه پر، صفا پر
صداقت از وجود آدما پر
دلا قسم بخور اگر که مردی
که دیگه دور عاشقی نگردی
گذشت دوره ای که ما یکی بود
خدا و عشق آدما یکی بود
نامه مجنون به حضور لیلی
میرسه اینترنتی و ایمیلی
شیرین میره میشینه پیش فرهاد
روی چمن تو پارک بهجت آباد
زلفای رودابه دیگه بلند نیست
پله که هست ، نیازی به کمند نیست
تو کوچه غوغا میکنند و دعوا
چهار تا یوسف سر یک زلیخا!!
نگاه عاشقانه بی فروغه
اگر میگن دوست دارم دروغه
تو کوچه های غربی صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
کجا شد اون ظرافت و کرشمه؟!
نگاه دزدکی کنار چشمه
کجا شد اون به شونه تکیه کردن؟
کنار جوب آب گریه کردن؟
دلای بی افاده یادش به خیر
دخترکای ساده یادش به خیر...

هیچ نظری موجود نیست: