۱۳۸۷/۱۱/۱۰

دوستانی که تمایل دارن تو ختم قران شرکت کنن لطفا" اعلام بفرمایند. نیتش هم این باشه که ایشالا خدا بارون رحمتش رو نازل کنه. دعاش رو هم به محمد آقا و خانواده شون بفرمایید!
*
خانمها و آقایان لطف کنند تا آخر هفته سهمشون رو بخونن:
سمن : جزء 15و22- فلیکا: جزء 30
دختر بابایی: جزء 1- رکسانا: جزء 5
نگار: جزء 10 ( عاشر!)-هدی: جزء 20
مستانه: جزء 25- دل آرام: جزء 3
بهاره: جزء 4- بانوی ماه و آب: جزء 6و7
سیروس: جزء 19- محمد: جزء 8و17( فعلا"!!)
امیر: جزء 9و16و21-معصومه: جزء 11
مریم: جزء 29- علیرضا :جزء12
نیاز:جزء 28-پریسا:جزء 13
مریم: جزء 2-ییلاق ذهن: جزء 14
آرزو: 23و24و26و27-شیده:جزء 18

۱۳۸۷/۱۱/۰۸

دیشب خواستم اولین بار به دخترک غذا بدم. 3-2 تا قاشق که دادم دیگه ازم قبول نکرد و هی سرش رو اینور واونور کرد و سینه شو بالا داد و غر غر کرد. غذا رو فقط از دست کسی میگیره که براش غذا پخته! ولی چه لذتی داره غذا دادن به بچه. حیف که من محروم شدم دیگه!!!!:دی
*
دخترک به شدت قلقلکیه، دخترک خیلی آدم شده برا خودش! غریبی میکنه و طول میکشه تا عادت کنه و بغضش خوب بشه. دخترک با چشماش هم میخنده. دخترک تف بازیش رو ترک کرده!الان دیگه میشه براش دنبال شوهر بگردیم! دخترک باباش رو که میبینه دست و پا میزنه و ذوق میکنه که یعنی بیا بغلم کن!
*
امضا: یک بابای لوس که فکر میکنه بچه ش تنهای بچه دنیاس!

۱۳۸۷/۱۱/۰۵

بر لب بامي يكي عاشق نشست.....ديده بر ديدار آن معشوق بست
محو شد در يار و از خود بی خبر...گفت معشوقش كه آن سو كن نظر
بين جمال آن نگار نازنين....كن تماشا قدرت حسن آفرين
عاشق مسكين نظر آن سو فكند....تا ببيند آن نگار ارجمند
دست زد معشوقش افكندش ز بام....گفت رو رو عاشقي بر تو حرام
نام عشق و عاشقي بر خود منه.....تو هوسناكي سرت بر خاك نه
گر تو بر من عاشقي اي بي وفا....من برابر بودمت ني از قفا
ديده اي كو خواست بيند ديگري....نيست لايق زان رخ ما بنگري
ديده‌اي كو بنگرد اغيار را........كي تواند ديد روي يار را
( ملا احمد نراقی)

۱۳۸۷/۱۱/۰۲

ارباب دیروز ماشین خریده بود. از این ماشین گنده ها که من اسمشم بلد نیستم! دیروز رفت شماره کرد ماشین رو و آورد . چون توی کوچه جا نبود ماشین رو جلوی پارکینگ پارک کرد به من گفت بشین تو ماشین تا من برم ریموت پارکینگ رو بیارم و اگه کسی خواست بیرون بره از کوچه ماشین رو جابجا کن. چشمتون روز بد نبینه تا من رسیدم دیدم یکی از این خانمهایی که فکر میکنن چون پول دارن وارث تمام بشریتند داشت بوق میزد و فحش میداد که اینجا جای پارکه؟ منم جوگیر شدم و سوار شدم. هرچی نگاه کردم سر در نیاوردم از گاز و کلاچ و ترمز دستی و دنده و اینا! با بدبختی دنده عقب گرفتم که جای مناسب پیدا کنم که.....!!! دیدم چراغ زانتیا فرو رفته تو سپر پاشین ارباب! خانومه هم دستش رو گذاشت روی بوق و هرچی فحش بلد بود داد! منم گفتم مرگ! دیگه ارباب اومد و جابجا کرد ماشین رو و گفت فدای سرت بابا! رنگ سپر ریخته بود و قر شده بود و یه گوشش ترک برداشته بود! بازم شکر خدا خانومه اعصاب نداشت و زودی رفت. وگرنه باید خسارت سپر و چراغ اون رو هم میدادم!

۱۳۸۷/۱۰/۲۸

رفتم باشگاه ثبت نام كردم. مربيش قهرمان اين مسابقات خركي قويتيرين مرداتن ايرانه كه هر سال عيد برگزار ميشه. يارو يه غولي بود! رفتم گفتم يه برنامه بده من برم شروع كنم. داشت با دوس دخترش دعوا ميكرد كه اين مهمونيا چيه ميري و از اين به بعد حق نداري بري و با خودم بايد بري! بعدم در وصف دوس دختر حرفي زد كه من نميگم!برنامه رو نوشت و خودش رفت پي كارش. من الان تمتم عضلات و بند بند وجودم درد ميكنه. تمامش از اين وزنه ها و هارتل ها بود. گمونم دانش بدنسازيش هم در حد سوادش ( اول ابتدايي!) باشه. از خطش معلوم بود. جايي كه قبلاٌ ميرفتم تا سه هفته فقط بدنم رو آماده ميكرد بعد ميرفت سراغ دمبل و هارتل. حيف از پول !
*
امروز يه مهمون خارجي داشتيم كه چون گدا بود و پول تاكسي نداشت من رفتم دنبالش فرودگاه. مثل دودكش تو ماشينم سيگار كشيد. يه جا هم خوابش برد و من چمون ترمز كردم كه با سر رفت تو شيشه!طفلك انفدر چاق بود كه نميتونست كمربند ببنده!بعدم يه بسته شكلات داد گفت به كسي نشون نده و بذار تو ماشينت بمونه.چه فايده كه من شكلات دوسم نمياد و همش نصيب ليلا و دخترك شد؟!
*
الان معلومه از بدن درد افتادم به جفنگ گفتن؟! خدايي معلومه؟!

۱۳۸۷/۱۰/۲۳

دیشب رفتم دکتر. دکتر به این بداخلاقی نوبره والا!همیشه کلی شاد و شنگول بود. آزمایش ها رو که دید گفت این چه وضعه دور شکمه؟! دفعه بعد اگه با این شکم بخوای بیای پیشم اصلا" نیا! بعد هم کلی آزمایش برای 6 ماه دیگه داد و کلی قرص چربی و دستور ورزش و گیاه خواری و جدی گرفتن عوارض چربی و اینا داد! بهم میگه سیگار میکشی؟ میگم نه! میگه الکل میخوری؟! میگم نه! زیر چشمی نگاه میکنه میگه: جدی؟!!گفتم از امشب میرم باشگاه: گفت هرکی از این در میره بیرون میگه امشب میرم باشگاه!
*
با لطف دوستانی که تقبل کردن هر ماه هزینه ای رو برای کمک به نیازمندان پرداخت کنن ، تونستیم ماهانه حدود 170-160 تومن جور کنیم. فقط میمونه یک مساله: یکی اینکه دو نفر کاندید بشن که حساب مشترک به نام اونها باز بشه تا بتونیم سریعتر پولها رو جمع آوری کنیم. من خودم جناب آقای محمد آقا رو به عنوان یکی از صاحبان امضا معرفی میکنم . نفر دوم هم خودش کاندید بشه و بچه ها رای بدن.

۱۳۸۷/۱۰/۲۱

دخترک چند روز پیش 5 ماهگیش رو پشت سر گذاشت و رسما" شروع به غذا خوردن کرده. البته اینکه میگم غذا، هنوز با غذای آدمیزاد تومنی سه تومن فرق داره! فعلا" فرنی و حریره بادوم میخوره. کی بشه که با هم بریم چلوکبابی و یه پایه پیدا کنم من! هر روز هم یه ادا و اطوار از خودش در میاره. جدید ترین بازیش هم تف بازیه ( با عرض معذرت از جریحه دار شدن عفت عمومی!).
*
رفتم جواب آزمایشامو گرفتم. باز هم مثل همیشه شاگرد اول شدم!!! چربی خون و کم کاری تیروئید و غلظت خون و آنزیم کبدی و کلی چیز میز دیگه که نمیدونم چیه ، همه در رتبه های عالی و بلکه بسیار عالی می باشند! همه رو از حد نصاب گذروندم و ایشالا شاگرد اولم!

۱۳۸۷/۱۰/۱۶

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش
به درخشندگی ماه که عباس عمویش
روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون
پسری داشت که می رفت و نگاه تو به سویش
پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت
روضه خوان گفت که در باد پریشان شده مویش
آسمان بار امانت نتوانست کشیدن
که بریدند خدایا که شکستند سبویش
رو ضه خوان تاب نیاورد ، عمو آب نیاورد
روضه خوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش
«مهدی جهاندار»

پ.ن: هنوز 4 جزء دیگه باقی مونده . دوستانی که تمایل دارن اعلام کنن. زمانش هم فکر کنم بهتر از تاسوعا و عاشورا وقتی نباشه. به هر حال تا آخر هفته بخونید و از همه التماس دعا.

۱۳۸۷/۱۰/۱۴

خوب با همت جناب آقای محمد آقا تونستیم آدرس افراد نیازمند رو به دست بیاریم ( تا هفته دیگه ایشالا کامل میشه). امیدوارم بتونیم با همت دوستان بسته های غذایی ( اولویت با گوشت قرمز و مرغ و برنج) تهیه کنیم و به دستشون برسونیم. فقط دوستان لطف کنند مجددا" اگه تمایل دارن بفرمایند که چقدر حاضرند ماهیانه پرداخت کنند ( حداقل تا 6-5 ماه). میتونیم یک نشستی داشته باشیما 3-2 نفر رو مسئول کنیم و یک حساب مشترک باز کنیم که بقیه پول رو به اون حساب بریزن.
*
دوستانی که مایلن این چند روزه یه ختم قران داشته باشیم خیلی زود تند سریع اعلام آمادگی کنن که سریع شروع کنیم. خیر ببینید. دعاش رو هم به جون خانم سمن بفرمایید!
*
بهار: جزء30/ سمن: جزء: 29
محمد: جزء 28 و 9 و11/ امیر : جزء 27 و 13
الهام: جزء 1و2و3/ دختر بابایی: جزء4
بهناز: جزء 26/ نرگس: جزء 25
هدی:جزء24/ندا:جزء 23
پسره!: جزء 22/سیروس: جزء 17
محمد:جزء 5/نوا: جزء 15
نوری: جزء 7/رویا: جزء 10
فیدلر:جزء 8/ رکسانا جزء6
ش: جزء 18/پور پدر:جزء 12
آهو: جزء 14/