۱۳۸۲/۰۵/۲۶

انتظار

لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!
های نپریشی صفای زلفکم را، دست!
وآبرویم را نریزی، دل!
لحظه دیدار نزدیکست...(اخوان)
تا حالا شده منتظر کسی باشی؟ انقدر منتظر که همش به ساعتت نگاه کنی و دلنگرون بشی؟ تا حالا شده برا دیدن اونی که منتظرشی لحظه شماری کنی؟ شب خوابت نبره؟هیچی از گلوت پایین نره؟حوصله هیچ چیز و هیچ کسیو نداشته باشی؟تا حالا شده تو این لحظه های شیرین انتظار گاهی دلت یهو به تاپ تاپ بیفته؟ مفهوم این تاپ تاپ رو فهمیدی؟تو اون لحظه ها به چی فکر میکردی؟ تو اون لحظه ها چیکار می کردی؟ به این فکر نیفتادی که نکنه یه وقت نیاد؟ نکنه بیاد و من نباشم؟ به نظرت انتظار شیرینه یا تلخ؟ تا حالا شده انقدر دلتنگ اون سفر کردت بشی که برا دیر کردنش گریه کنی؟نمیدونم ....ولی اینو میدونم وقتی به اونجا رسیدی که برا سفر کردت گریه کردی یعنی اینکه دیگه واقعا" منتظرشی. یعنی دیگه تحمل دوریشو نداری. خوش بحال اون سفر کردهایی که همچین منتظری داره. نمیدونم شایدم خوش به حال تو که همچین کسیو داری که براش دلتنگ بشی و براش گریه کنی. من روز جمعه کسیو دیدم که از دلتنگی یار سفر کرده ش گریه میکرد.خیلی دلم گرفت.....

هیچ نظری موجود نیست: