۱۳۸۲/۰۹/۱۹

۱- عشق به ديگري , ضرورت نيست, حادثه است.
عشق به وطن , ضرورت است نه حادثه
عشق به خدا تركيبي ست از ضرورت و حادثه( نادر ابراهيمي)

۲- اگه بدونيد , با هزار بدبختي اومدم بنويسم!بدبختي كه نه, با هزار كلك!آخه جمعه مهمون داريم. ليلا هم از حالا منو بكار گرفته. كلي كار برام رديف كرده. منم كلي توجيه كردم كه امروز زوده بذار برا فردا!الان گير داده كه پاشو ظرفارو يشور و حمام و دستشويي رو بشور و لباساتو اتو كنو اينا!منم برا همش گفتم باشه!الان فعلا" ازش خواستم انار دونه كنه كه بنده خدا داره اين كارو ميكنه!آدم نقدوكه ول نمي كنه بچسبه به نسيه. حالا فعلا" انار بخوريم ببينيم بعدا" چي پيش مياد. تا اونموقع هم خدا بزرگه!

۳- مرد هم مرداي قديم !اين ظرف شستن ما هم حكايتي داره بخدا!هركاري مي كنم نميشه از گيرش دربرم!از اون كاراي اعصاب خورد كنه كه خدا نصيب هيچ مردي نكنه. يعني همه كاراي خونه يه طرف , اين ظرف شستن يه طرف.آخه بدبختي هر كاري هم كه ميكنم نميتونم از شرش خلاص بشم. ما چند ماه پيش كه عروسي كرديم و اومديم سر خونه زندگيمون كلي ليوان و اينا داشتيم. من شبي تقريبا" دوتا ليوان شكستم! الان از هر دست ليوان يكي بيشتر نداريم!بازم به من ميگه ظرف بشور. ديگه موندم چي كار كنم كه معاف بشم. لطفا" نظرات خود را در اسرع وفت بطور محرمانه به اين بنده حقير منتقل كنيد! به بهترين نظرات و پيشنهادات جايزه بسيار نفيس تعلق ميگيره. چون ميدونم خانمها به داد من نميرسن لطفا" آقايون اين لطفو بكنن!

۴- الان گفت كه بناس آب قطع بشه. برم تا مجبور نشدم برم لب رودخونه ظرفا رو بشورم همينجا مثل بچه آدم با آب لوله كشي بشورم!كجايي جووني.....!!!

هیچ نظری موجود نیست: