۱۳۸۲/۱۲/۰۲

دلم رمیده لولی وشی ست شور انگیز......
*
شکر خدا انتخاباتم تموم شد. از دست تبلیغات صدا و سیما دیگه داشتم یه جورایی میشدم. حالا از امروز به مدت ده روز هر روز تو اخبار باید بشنویم " از تعداد فلان قدرآرای ماخوذه ازفلان قدر صندوق شمرده شده آقای فلان ، فلان قدر رای ،آقای بهمان، بهمان قدر..." . ایشالا اینم تموم بشه. راستی انتخابات چجور بود؟
*
فرهنگسرای نزدیک خونه فیلم فرش باد کمال تبریزیو آورده. اون بار که سینماها آورده بودن نتونستیم بریم. خیلی دلم سوخت چون یکی از فیلمای مطرح جشنواره پارسال بود. خیلی خوشحال شدم که اینجا دوباره اورده. امشب ایشالا میریم. شهاب همیشه بلیط مجانی داره! منم اینجور وقتا خیلی به شهاب علاقمند میشم. دوریشو اصلا" نمیتونم تحمل کنم!فقط برا بعدش نگرانم که احتمالا" شام میان خونه ما!هرچند از مهمونی دیروز کلی غذا اضافه داریم. وگرنه من مجبورم هر روز بیارم سرکار!با یه تیر چند نشون میزنیم.راستی فیلم دیوانه از قفس پرید ( فکر کنم همین اسمش بود) و فیلم اینجا چراغی روشن است( بهترین فیلم جشنواره پارسال) رو چرا هنوز نشون ندادن؟ کسی نمیدونه اکرانشون کیه؟
*
چرا وقتی پشت یه ماشین گرون قیمت میشینیم یه حس خاصی بهمون دست میده و خیال میکنیم که دیگه بقیه باید بهمون احترام بذارن؟! یه جورایی جو گیر میشیم انگار. یعنی همه شخصیتمون بستگی به نوع ماشینمون داره؟ یعنی همه ظرفیت یه ادم همینه؟ پس چه فرقی با اون بچه دو ساله داریم که همه دلخوشیش به عروسکشه؟! عجب موجوداتی خدا خلق کرده!

هیچ نظری موجود نیست: