۱۳۸۲/۱۱/۳۰

ماهی ای به ماهی دیگر گفت: آن سوی دریای ما ، دریای دیگریست که ماهیانی خوشبخت در دل آن زندگی می کنند. واقعا" خوش به حالشان.ماهی دوم پاسخ داد: اشتباه محض! اشتباه محض!تو که میدانی اگر یک ماهی حتی یک وجب از آب دریا دور شود میمیرد، پس چطور میتوانی بگویی که آن سوی دریای ما دریای دیگری وجود دارد.( جبران خلیل جبران)
*
بوی بهار داره میاد. هنوزبا اینکه یه ماه دیگه مونده به آغار بهار ولی بوشو قشنگ حس می کنم. امروز صبح از شرکت اومدم بیرون. از جلو یه گل فروشی رد شدم . یه نسیمی اومد و کلی بوی گل به مشامم رسید! کلی شارژ شدم. حال و هوای همه جا هم بهاری شده. یه حس خاصی به من منتقل میشه. یه جور حس نو شدن. با اینکه عاشق پاییزم ولی بهار برام یه فصل دیگه س. خودم متولد بهارم. اخرین روزای بهار. هوس طبیعت کردم. دوس ندارم تو خونه بشینم . خدا کنه امسال شهر خلوت بشه. وای چه کیفی میده این مسافرتای یه روزه. ولی میدونی راستش از ترافیکای شب عید متنفرم. از دیشب شروع شد. دیروز دوساعت و نیم تو ترافیک بودم. انگار مردم خرید شب عیدو از حالا شروع کردن. وای نصف ساعت های عمرمو باید تو ترافیک بمونم. کاش خونمون نزدیک محل کارم بود. شیطونه میگه این یه ماهه اثاث کشی کنیم بیام همینجا. خدارو شکر امسال دیگه این نمایشگاه مزخرف فروش بهاره برگزار نمیشه. یادش بخیر قبلنا که بچه تر بودم عید برام یه حال و هوای دیگه داشت. همه عشقم این بود که لباس نو بخرم. کفشامو به پسر خاله ها و دختر خاله هام نشون بدم. عیدی بگیریم و ساعت به ساعت بشمریم عیدیهامونو. یادمه همیشه روز اول عید خونه مادر بزرگم همه جمع میشدیم. هنوزم همینطوره. خیلی شلوغیم ما. یادمه همیشه با پسر خاله ها روز اول عید تو حیاط خونه مادر بزرگم فوتبال بازی می کردیم. همیشه هم یه شیشه میشکست. الان دیگه همه بزرگ شدن.دیگه اون حال و هوا نیست. دیگه همه دنبال زندگی خودشونن. دیگه هیچکی مثل اون زمانا شاد و شنگول منتظر عید نیست. دقت کردم حتی تو بچه ها هم اینطوری نیست. یادته قبلنا چقدر کارتونای قشنگی نشون میداد. عید که میشد کلی برا فیلما و کارتونای عید ذوق میکردیم. از یه ماه قبل تبلیغ برنامه های عیدو میکرد. الان دیگه اصلا" اون حال و هوا نیست. دلم عید میخواد. ولی عیدی که مثل اون سال ها باشه. بازم عیدی بگیرم. بازم پز کفش نو بدم. بازم همه حواسم به این باشه که لباسم کثیف نشه...

هیچ نظری موجود نیست: