۱۳۸۲/۰۸/۲۷

۱- در خواب تو را دیدم وچون چشم گشودم
دیدم همه جا پرتو مهتاب دمیده.....(سهیلی)

۲- خوب به سلامتی پرشین بلاگ ها هم که از کار افتادن و نمیتونم به دوستان سر بزنم و مطالب قشنگشونو بخونم. بابا حیف نیست؟!بیاید به راه راست هدایت بشید و بلاگ اسپاتی بشید!فقط به خاطر خودتون دارم میگم!

۳- یه چند روزه که مریضم. از اون سرما خوردگیای بد. از اونا که اول بی حست میکنه . بعد میریزه تو گلوت بعدم تو سینه. الان برا من ریخته تو سینه م .نمیدونم آنفولانزاس یا چیز دیگه ولی هر چی هست که خیلی دیگه داره اذیت میکنه. میترسم روزه هم برام خوب نباشه ولی خوب حیفه. این یه هفته هم یه جوری سر کنیم . ایشالا که نمیمیرم!!

۴- دیشب جای اونایی که نبودن توی کوی دانشگاه خیلی خالی بود. به یاد خیلیا بودم. خیلیا که حتی اعتقادی هم به این چیزا ندارن. امیدوارم کسی به یاد منم بوده باشه.

۵- آموخته ام که....
دوست واقعی کسی ست که دستهای تورا بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

هیچ نظری موجود نیست: