۱۳۸۲/۰۸/۱۳

۱- اگر دل می کشیدت سوی دل خواهی
به سویش میتوانستی خزیدن
لیک تا آنجا که رخصت بود
تا زنجیر....(اخوان)

۲- آقا من تصمیم گرفتم از امروز متنی که میخوام بنویسم رو شماره گذاری شده بنویسم. اینجوری میتونم چند تا مطلبو یکجا بفرستم بدون اینکه چند تا نظر خواهی داشته باشه( چقدرم که ماشالا کامنت دارم!) .حالا اینجوری چند روز امتحان می کنم ببینم چجوری میشه.اگه به دلم نشست ادامه میدم وگرنه بازم بر میگردم به سیستم سابق. در ضمن وسط روز هر چی به نظرم اومد و خواستم اضافه کنم به دنباله همون مطلب اضافه میکنم. یعنی پست جدیدی نمینویسم. شما هم لطفا" نظرتون رو بگید.

۳- یک سوم ماه رمضونم داره میره و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!

۴- یه جمله دیروز تو رادیو گفت خیلی به دلم نشست. خانم مجری می گفت(حالا نمیدونم از قول کی)همیشه هر چیزیو که میخوای بگی روش فکر کن. ولی هر چیزی که روش فکر کردی نگو. به نظرم من خودم اصلا" اینجوری نیستم. یه حرفیو میزنم تازه بعدا" روش فکر میکنم. یا یه عکس العملیو نشون میدم بعد روش فکر میکنم. اگه آدم اینجوری باشه خود به خود هر حرفیو نمیزنه و نتیجه اینکه بیشتر فکر میکنه تا اینکه حرف بزنه.خیلی خوبه یه مدتم اینجوری باشیم!

۵- هوس کردم برم مصر یه مدت!( قابل توجه محمود!!). کلا" به آثار باستانی مصر خیلی علاقه دارم. یه جورایی بوی تاریخ میده. کلا" آثار باستانی همه جا. مثلا" از وقتی کتاب خداوند الموت( حسن صباح) رو خوندم عجیب علاقه دارم برم ببینم این کوه های الموتو. وقتی میبینی اینجا جاییه که کلی تاریخ از توش اومده بیرون یه حسی به آدم میده. خلاصه اینکه من هوس کردم برم مصر. بابا والا خیلی زشته آدم بابای دوستش حافظ منافع ایران تو مصر( یا شایدم کاردار) باشه اونوقت یه سفر کوچیک یکی دو هفته ای نره مصر. خیلی زشته!

۶- آموخته ام که.....
وقتی سعی می کنی عملی را تلافی کرده و حسابت را با دیگری صاف کنی، تنها به او اجازه میدهی بیشتر تو را برنجاند.

هیچ نظری موجود نیست: