۱۳۸۲/۰۷/۲۶

دیروز رفتیم کوه. با لیلا و دوستا و همکاراش. صبح ساعت ۵:۳۰ رفتیم تا عصرساعت ۶. بالاتر از لالون کوه تلخاب. ۳ ساعت پیاده رفتیم تا رسیدیم به چشمه. اولش با ماشین تا لالون رفتیم. بالاتر از فشم. از اونجا هم پیاده به سمت بالا. یه مقدار که رفتیم نشستیم برا صبحانه. هرکسی خودش آورده بود. بعد این لیدر گروه گفت ۴۰ دقیقه پیاده روی داریم تا تنگه از اونجا هم ۲ ساعت تا چشمه. تا تنگه به خوبیو خوشی برگذار شد. یه جا بود که باید از رود رد میشدیم. یه پل داشت که از اون باید رد میشدی. من هرچی نگاه نردم دیدم عمرا" من بتونم رد بشم و نیفتم!دو تا آهن به هم جوش داده بودن اسمش شده بود پل! خلاصه من و لیلا و دو تا از دوستاش زدیم به آبو از وسط رود رد شدیم. خیلی با صفا بود. بعد از اون چشمت روز بد نبینه دو ساعت پیاده روی با اعمال شاقه! واقعا" به جای یه مرتبه من صد مرتبه غلط کردم!!خیلی سخت بود. هرچی میرفتی نمیرسیدی. یه جا رسیدیم که برف داشت. از برف سال گذشته. دره رو پر کرده بود. زیرش خالی شده بود و رودخونه ازش میگذشت. یه غار که همش از برف بود. دوباره منو لیلا زدیم به آب و کلی اون وسط آب عکس گرفتیم. خیلی منظره جالبی بود. به همه سختیاش می ارزید. انقدر آبش سرد بود که پاهامون هنوز درد میکنه. بعد دوباره کلی رفتیم تا رسیدیم به چشمه. سه تا چشمه بود. یکیش آبش زرد(نارنجی) بود. پر از املاح آهن. که رنگشم به همین خاطر بود. چشمه بعدی آبش گاز دار بود و جون میداد برا دوغ درست کردن که یکم ترش مزه بود. البته من نخوردم!!چون ترسیدم سرطان بگیرم! اون یه چشمه هم یادم نیست چی بود!!ولی کلا" خیلی منظره های قشنگی داشت. برگشتن هم که دیگه نگو. انقدر خسته بودیم که هنوز که هنوزه تمام مفصلای بدنم درد میکنه!ولی تو راه که بازیو گوش میکردم واقعا" خستگیم برطرف شد! خلاصه که روز جمعه خیلی قشنگی بود.

هیچ نظری موجود نیست: