۱۳۸۲/۱۲/۲۴

پسر حیفت نیومد تو این هوا با ماشین بیرون اومدی؟مگه همیشه نمیگی زیر باران باید رفت؟پس چی شد؟چرا ترسیدی که خیس بشی؟اصلا" بدتر از اون ، دلت اومد تو این هوا بیای سر کار؟!اونم تو یه محیطه بسته.خوب مثل لیلا امروز کار رو بیخیال میشدی و حداقل تو خونه میموندی و از پشت پنجره منظره قشنگ بیرونو تماشا میکردی. چقد بد سلیقه ای. ببین کوه ها چقدر قشنگن. صبح که اون منظره ابرا رو دیدی. حالا که اومدی چرا باماشین؟ واقعا" که ترسوو بد سلیقه ای. خیس شدنم ترس داره آخه؟
*
خوابم میاد اساسی. انقدر خمیازه کشیدم که فکم درد میکنه!دیشبم زود خوابیدما. تقریبا" ساعت ۱۱ بود ولی نمیدونم چرا خوابم گرفته. البته دیشب خوب نخوابیدم. همه ش خواب بمب و موشک و زلزله و سیل و اینا دیدم. یه بارم که خواب دیدم با لیلا رفتیم جنوب ،خواب دیدم افتادم تو دریا!صبح هم که اون صداهای وحشتناک رعد و برق آسمونو شنیدم دیگه تا صبح خوابم نبرد. خیلی ترسیدم. فکر کنم نتیجه خواب دیشب بود.
*
یه نامه خیلی خیلی محترمانه و گول زنانه!انگلیسی باید بنویسم. چند وقت پیش از یه جا برامون مهمون اومده بود. حالا میخوایم تشکر کنیم که به ایران سفر کردن و زحمت کشیدن به شرکت ما اومدن و اینا. بعدم بگیم امیدواریم این شروع همکاریمون باشه. و اینکه ما منتظر شنیدن خبرای خوب از شما هستیم. هرچی به ذهنم فشار میارم نمیشه. یعنی میدونی باید جوری باشه که طرف گول بخوره و وسوسه بشه جواب بده. من هرچی فکر میکنم میبینم جز همین جملات معمولی الان هیچی به ذهنم نمیاد. لطفا" اگه کسی میتونه کمکم کنه ،همینایی که گفتمو برام ترجمه کنه و برام ایمیل کنه. یه خورده هم پیاز داغشو اینا رو زیاد کنه!هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!
*
این یه تیکه هم برا محمود! محمود جان پسرم ازت خبری نیست. موبایلتم رو که جواب نمیدی. شماره من که میفته پس چرا جواب نمیدی؟!نکنه به سلامتی از این دنیای فانی کوچ کردی؟!زودی بهم زنگ بزن که کارت دارم.آفرین پسر خوب. راستی میبینم که سرت شلوغه!!!

هیچ نظری موجود نیست: