۱۳۸۲/۱۲/۱۹

طوفان از دیشب شروع شد.عرض نکردم؟ تا صبح داشتم پرده باز میکردم! نصب کردنشم که با خداس. این چند روزه خودمو به مریضی بزنم یا بمونم شرکت به بهانه آخر سال و کار زیاد و اینا! خوبیش اینه که لیلا اصلا" اینجا رو نمیخونه و از طرفند( ترفند!) های من با خبر نمیشه! چقدر فسفر میسوزونم من!
*
من یه جورایی خیلی باحالم. صبح ها که پا میشم برا نماز صبح(!!!) خیلی خوابم میاد. با چشم بسته وضو میگیرم و نماز میخونم. تاحالا دیدی چشم بسته کسی نماز بخونه؟! البته این به علت شدت فروتنی و خجالت در پیشگاه الهیه!فکرنکنی برا اینه که یه وقت خواب شیرین دم صبح از سرم بپره ها! چون من دیر خوابم میبره مجبورم همون اول وقت نماز بخونم که بعدش بتونم دو ساعت بخوابم. عرض نکردم من خیلی باحالم. تازه این هنوز یکی از کراماته!میدونی ما خیلی وقتا از رو عادت یه کاری رو انجام میدیم بدون اینکه ذره ای تفکر کنیم رو کارمون. نمیگم دلیل کارمونو بدونیم. خیلی چیزا هست که دلیلشو نمیدونیم ، ولی تفکر که میتونیم بکنیم. میدونی که کار بی تفکر مثل چی میمونه؟ ما که خدای نکرده گوسفند نیستیم. وقتی تفکر نکنی این میشه که یه نفردیگه میتونه با کوچکترین و واهی ترین حرف تورو از کاری که میکنی منصرف کنه. نمازم از این کاراس که اگه بدون تفکر( نمیگم تو نمازات حضور قلب داشته باش) انجام بدی بعد از یه مدت خسته میشی یا با حرف دیگران ترک میکنی. گفتم حضور قلب، یادم افتاد یه مدت سعی میکردم با توجه نماز بخونم. نشد که نشد!حواسم به همه جا رفت جز نماز!( میدونم که توام مثل خودمی!!) حالا به جایی رسیدم که از شدت توجه صبح ها چشم بسته نماز میخونم!میدونی چی میخوام بگم؟میخوام بگم که بابا هر چیزی حتی عبادت کورکورانه ش به درد نمی خوره. ببین اصلا" چرا باید نماز بخونی؟چرا باید یه ماه روزه بگیری( با اینکه اکثرا" لاغریم)؟ وبقیه کارا. ( تا اینجا نوشتم بعد یهو کسی اومد. حواسم پرت شد. رشته کلام برید. باشه سر فرصت دوباره حرف دارم سر این مطلب). ولی یه چیز رو خوب میدونم. با وجود تمام حواس پرتیای سر نماز و نداشتن تمرکز ولی از رو عادت نمیخونم. وقتی میخونم یه ارامشی بهم دست میده. اینو واقعا" میگم. قصد شعار دادن ندارم. به هر حال یه رابطه ی شخصیه. من خیلیا رو دیدم که وقتایی که با خدا کار دارن فقط نماز میخونن. بهشون که میگی چرا نماز نمیخونی میگه من هر روز با خدا حرف میزنم و احتیاجی نیست به زبون عربی چیزی رو بگم که معنیشو نمیفهمم. خوب اگه اینجوره پس چرا وقتایی که کار داری میخونی؟ این از اون کاراس که بدون تفکره. از اونا که آدمو شبیه گوسفند میکنه. من که خدا نیستم ولی اگه بودم این نماز رو میزدم پس کله اون طرف!( شانس اوردید من خدا نیستم!). حتی کسی هست که هر روزم میخونه ولی از رو عادت. مثل اون گوسفنده که هر روز خودش راهشو بلده از تو آغل میره چراگاه و خودش بر میگرده. بعضیا هم هستن که با خدا معامله میکنن. اگه فلان کارو انجام دادی منم نماز میخونم( هر چند بعد از یه مدت ترک میکنن دوباره). بازم اگه من خدا بودم میگفتم نه اون چیزو بهت میدم نه احتیاج به نمازت دارم!!مثل اینکه زیاد حرف زدم. باشه تا بعد.

هیچ نظری موجود نیست: