۱۳۸۳/۰۳/۲۳

یه سال بزرگتر شدم. یه سال دیگه به سالهای عمرم اضافه شد.تو این ۲۸ سالی که گذشت نمیدونم چقدر تونستم آدم باشم. لابد باید به سالهای باقی مونده دل خوش کنم.البته اگه چیزی ازش باقی مونده باشه. امروز اولین روز از ۲۹ سالگیمو آغاز میکنم. با یه دنیا امید و آرزو و هدف.راستی من آخرش نفهمیدم سن کودکی و نوجوانی و جوانی از چه سنی آغاز میشه و تا چه سنی ادامه داره. فکر کنم هنوز جوون باشم. از ۲۳ خرداد ۵۵ تا امروز(۲۳ خرداد۸۳) مثل یه چشم به هم زدن گذشت.باور کن اغراق نمی کنم. وقتی به پشت سرم نگاه میکنم انگار یه رویای شیرین بوده. حتی اون تلخیاشم الان برام شیرینه.راستی حمید عزیزم دقیقا" ۲۳ خرداد ۵۵ متولد شده. وقتی با لیلا و حامد تو نمایشگاه دیدیمش باورم نشد. اینا باورشون نمیشد که ما هم سنیم. فکر کنم من خیلی بچه باشم. حمید جان تولدت مبارک.

هیچ نظری موجود نیست: