۱۳۸۳/۰۵/۰۶

از جمعه تاحالا که لیلا دستش اینجوری شده اصلا" حوصله نوشتن ندارم. خودشم همینطور. میگه دیگه از گردش و اینترنت و وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی بدش میاد( ولی وبلاگ منو میخونه ها!). البته کاملا" حق داره. دستش خیلی ناجور شده. بعضی جاهاش عمیقه. هر روز باید پانسمان کنه . دیروز رییس بزرگ می گفت یاد بگیر خودت پانسمان کنی. گفتم من اگه نگاه به سوختگی بکنم غش می کنم!جدی جدی غش میکنما!همونجور که خود لیلا پریشب که نگاش به زخمش افتاد از حال رفت!اینا رو گفتم که هم از قول لیلا هم از قول خودم بگم که براش خیلی دعا کنید که زودی دستش خوب بشه و مشکلی براش پیش نیاد. دعا میکنید؟

هیچ نظری موجود نیست: