۱۳۸۳/۰۵/۱۲

آدم دوستاشو واقعا" تو شرایط سخت میتونه بشناسه. تاحالا خوب اینو خیلی شنیده بودم ولی موقعیتش پیش نیومده بود. تو مواقع شادی و خوشی که همه پیشت هستن ولی وقتی یه ناراحتی یا مشکلی برات پیش میاد میبینی که خیلی خبری نیست. حداقل از اونایی که ادعای دوستی و رفاقت میکردن. البته شخص خاص یا مورد خاصی مد نظرم نیست. کلی میگم. ولی میدونی چی برات خیلی شیرینه؟این که از کسی که اصلا" توقعی نداشتی میبینی هر روز بهت زنگ میزنه و احوالپرسی میکنه و واقعا" هم از رو خلوص بهت زنگ میزنه. همین برات کافیه. فقط شرمندگیش برات میمونه که چرا تابحال یه جور دیگه فکر میکردی راجع بهش. خوبیش اینه که نه من و نه لیلا اصلا" آدمای متوقعی نیستیم. خودمو نمیدونم ولی لیلا واقعا" اینجوری نیست. روح بزرگی داره( بعدا" باهات حساب میکنم لیلا!!).
*
امروز به عبارتی میشه 47 روز بعد از سالگرد ازدواجمون! هر روز آمارشو داریم و به هم یاد اوری می کنیم. چه زود داره میگذره.
*
من نمیفهمم این چه وضعشه. بالاخره روز مادره یا زن؟!بابا مرد بیچاره چه گناهی کرده که برا سه نفر( مادر، زن،مادر زن) باید کادو بخره اونوقت روز پدرم برا دونفر باید بخره. پس خودش چی؟!راستی چی بخرم خوبه؟بخدا نمیدونم. بابا همین دیروز بود انگار. چه زود دوباره روز مادر و زن و مادر زن شد!!

هیچ نظری موجود نیست: