۱۳۸۲/۱۱/۱۱

آه ای زندگی
منم که هنوز با همه پوچی
ز تو لبریزم....( فروغ)
*
من میگم اگه آدم میخواد از یه ابزاری برا رسیدن به مقصدش استفاده کنه، اگه یه هدفی داره و باید برا رسیدن به اون از یه وسیله ای استفاده کنه باید استفاده از اون ابزارو بلد باشه. دیدی بعضیا( اولیش خودم) فقط بلدن سوار ماشین بشن. هیچی دیگه از ماشین نمیدونن. اگه یه جاش به صدا افتاد یا یه ایراد خیلی کوچیک به هم زد نمیدونن باید چیکارش کرد. خوب البته خیلی چیزارو هم لازم نیست بدونن ولی یه اصول اولیه رو باید هر کسی که از ماشین استفاده میکنه بدونه. نظر من اینه که اگه نتونی از اون ابزار استفاده کنی و یه اطلاعات حداقلی ازش نداشته باشی ، نباید ازش استفاده کنی. جریان اعصاب نداشتن منم این بود. دیدم من دارم از وبلاگ استفاده میکنم. ولی کوچکترین مشکلی که پیش میاد من بلد نیستم اون مشکل خیلی ساده رو برطرف کنم. یه روز عکس بالا نمیاد. یه روز آهنگ اجرا نمیکنه و به مشکل میخوره( تقریبا" هر روز!)، یه روز سیستم کامنت خرابه، یه روز کانتر ارور میده . جالبه که برا هرکدومشم باید دست به دامن( شلوار!) یکی بشم. گفتم خوب حالا که من هیچی بلد نیستم ، طبق نظر خودم نباید بنویسم. برم اول یاد بگیرم بعد بیام. اون روزم به لیلا همینو گفتم. ولی ....به هر حال دلم تنگ شد و برگشتم. به خدا مشکل دیگه ای نبود.ناز هم نمیخواستم بکنم.برا خودم مینویسم پس احتیاج به ناز کردن ندارم. ممنون از همتون. تو این چند روز که ننوشتم عوضش نوشته های خوبتونو خوندم. وقت شد یه سری آرشیوارو هم خوندم. به هر حال بازم من اومدم.باز هم منم همان مزاحم همیشگی....
*
دو تا وبلاگه که من هیچوقت با یه بار خوندن متوجه نمیشم. سطحش از فهم من بالاتره. همیشه میذارم وقتایی که حوصله بیشتری دارم میخونم. خیلی لطیف و هنرمندانه و روشن مینویسن. واقعا" هروقت هم میرم بلد نیستم کامنت چی بذارم. خجالت میکشم( آخه حتما" باید کامنت بذارم. گفته بودم که!). این وبلاگ و این وبلاگ. خوش بحالشون.
*
سه شنبه عصر داریم میریم مشهد. من و لیلا و ۴ نفر دیگه. گفته بودم امام رضا خیلی باحاله. سه شنبه عصر تا جمعه عصر. کسی چیزی نمیخواد از اونجا؟!

هیچ نظری موجود نیست: