۱۴۰۱/۱۲/۲۲

زهرا و علی که دندوناشون میفتاد ، شب یواشکی یه چیزی میذاشتیم زیر بالش یا کنار تختشون به عنوان هدیه فرشته دندون. صبح کلی شاد و شنگول میشدن که فرشته براشون هدیه آورده. خب زهرا که بزرگ شد متوجه شد جریان چیه. علی پریشب دندونش افتاد و از شهروند براش خوراکی خریدم و صبح کلی ذوق کرد. صبح رفته برا دوستاش تعریف کرده. دوستاش گفتن فرشته دندون الکیه و خلاصه علی اومده خونه که راستش رو بگید جریان چیه. به همین راحتی رویای آدم رو خراب میکنن. خب میذاشتید بچه شاد باشه. فضولا

۳ نظر:

ناشناس گفت...

😄😄بچه هاي اين دوره زمونه آگاهن آگااه

ناشناس گفت...

😄😄بچه هاي اين دوره زمونه آگاهن آگااه

امیرحسین گفت...

گرگ شدن والا! ما کی انقدر زرنگ و سرتق بودیم؟!رویای یکی رو خراب کنیم