طرحی نو در اندازم...
۱۳۹۲/۰۹/۰۹
۱۳۹۲/۰۹/۰۸
۱۳۹۲/۰۹/۰۷
۱۳۹۲/۰۹/۰۳
137
وقتی سوار تاکسی شدم، یه دختر و پسر عقب نشسته بودن و عشقولانه در میکردن. تا اینکه ماشین افتاد توی ترافیک. کم کم صداشون میومد. پسره داشت جریان مهمونی اون شب رو می پرسید. بعد گیر داده بود که چرا با اون پسره ( منصور) انقدر صمیمی بودی؟ چرا باهاش رقصیدی؟ چرا نیگاش میکردی لبخند میزدی؟ گاهی بلند دعوا میکردن و گاهی ریز ریز. آخرش دختره گفت الان که هنوز دوستیم اینه اوضاعمون ، وای به وقتی بشم زنت! آخرشم وسط راه با دعوا پیاده شدن. نتیجه گیری اخلاقی اینه که نصف طلاقها و دعواهای این شهر به خاطر ترافیک لعنتیه! پس این سیستم حمل و نقل عمومی چرا راه نمیفته؟! دولت تدبیر و امید داره چیکار میکنه پس؟!
۱۳۹۲/۰۸/۲۹
136
امروز تولد لیلاس. برای تولدش یه بخور آب سرد خریدم!!!!! اینطوری هم خودش استفاده میکنه هم زهرا! تازه چند روز قبلش هم گوجه فرنگی و شلغم حریده بودم ( پیشواز تولدش!). بنا شده امشب به مناسبت تولد و این کادوی خیلی ارزشمند برامون شام خوشمزه درست کنه. کاش همه آقایون هوای خانومشون رو داشتن و تولدشون رو گرامی میداشتن! نسل ما آقایون قدردان داره منقرض میشه!!!
۱۳۹۲/۰۸/۲۸
۱۳۹۲/۰۸/۲۷
134
ببین آدم باید چقدر از دنیا سیر باشه که یه ظرف پر از هلیم ( حلیم غلطه!!) خونگی که یکی از همکارا پختن و آوردن توی یخچال باشه و نری سمتش و ظرف هلیم دست نخورده باقی بمونه! خودم دردم اومد از این همه بی علاقگی به دنیا!
133
یکی از لذتهای بزرگ زندگی اینه که شب یهو از خواب بیدار شی و ببینی هنوز 3-2 ساعت دیگه وقت داری برای خوابیدن. لذتش برابری میکنه با یه بشقاب پُر باقالی پلو و ماهیچه!
۱۳۹۲/۰۸/۲۶
132
دلش ته چین مرغ یا گوشت میخواهد. ته چین مامان پز! چرب و چیل و با روغن کرمانشاهی و نه با روغن زیتون و روغن مایع!
131
بچه تر که بودم یه خودنویسایی بود که ازش جوهر می پاشید. این جوهر پایه آب بود و فوری پاک میشد. یه جور وسیله تفریحی که میپاشیدی روی لباس یکی و بعد کر کر میخندیدی و طرف فکر میکرد که لباسش جوهری شده. در حالی که چند دقیقه بعد خودش پاک میشد . یادمه اولین باری که یکی از دوستام سر کلاس خطاطی این جوهر رو پاشید روی لباسم. منم نامردی نکردم و همون موقع جوهر خطاطی رو خالی کردم روی لباسش!!! شانس آوردم مسئولین مدرسه نمک گیر بودن و خیلی کاری به کارم نداشتن. ناسلامتی شاگرد اول مدرسه بودم! هنوز عکس العملهام همونقدر سریع و بی فکره!
۱۳۹۲/۰۸/۲۰
129
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
میگویی نه؟!
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
( سعید بیابانکی)
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخ اند
میگویی نه؟!
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
( سعید بیابانکی)
127
تترون های ژاپنی،
عطرهای فرانسوی،
برنج های پاکستانی،
چای های هندی،
در عزای تو همه جهان جمع اند
ما هم آمده ایم
با نامه های کوفی....
( سعید بیابانکی)
عطرهای فرانسوی،
برنج های پاکستانی،
چای های هندی،
در عزای تو همه جهان جمع اند
ما هم آمده ایم
با نامه های کوفی....
( سعید بیابانکی)
۱۳۹۲/۰۸/۱۹
126
ای
مستی مدام من ای سکر بی خمار
آرام
من قرار من آرام بی قرار
از
هر طرف گريزم در حلقه توام
از
حلقه کمند تو “لا
يمکن الفرار”
“انی
اخاف منک و ارجو برحمتک”
ای
دست تو نوازش و ابروت ذوالفقار
میتابی
از دريچه و من روز میشوم
در
من طلوع میکنی اين بار شمس وار
من
نيز حال مولوی ام دست میدهد
ديوانه
وار میزنم اين بيت را هوار :
رقصی
چنان ميانه ميدانم آرزوست
يك
دست جام باده و يك دست زلف يار
اينك
تو در مقابل من ايستاده ای
از شانه
هات ريخته پايين دو آبشار
من
تشنه دست میبرم ، اما تو ... نيستی
در
من ولی هنوز صدای تو ماندگار
اينك
دريچه بسته ، من از خويش رفته ام
پيچيده
در فضای اتاقم صدای تار
اين
بيت با صدای تو میخواندم هنوز
زين
همرهان سست عناصر دلم گرفت…
)عباس كيقبادی (
۱۳۹۲/۰۸/۱۸
۱۳۹۲/۰۸/۱۶
123
میترسم! مثل اون یارو که با ماشین رفته بیابون گردی و نیمه شب وسط بیابون ( ترجیحا" سمت سراوان!) ماشینش بنزین تموم کرده و مستاصل شده که چیکار کنه!
122
غمگینم! مثل اون یارو که از کله تهرون ، توی ترافیک و بارون ، کوبیده رفته بازار ، آخر وقت رسیده، دست کرده توی جیبش، دیده جیب و کیفش رو زدن . از اون هم بدتر حتی!
۱۳۹۲/۰۸/۱۵
121
چه مردم راحتن برا خودشون. میزنن ماشین توی پارک یه بدبختی رو درب و داغون میکنن و فرار میکنن. جدای از حلال و حروم، اینا وجدان هم ندارن؟ حمل بر خودستایی نباشه! رامسر که رفته بودیم، داشتم عقب عقب میومدم و سپر ماشینم گیر کرد به سپر یه پراید که پارک بود. با اینکه هیچیش نشده بود و فقط یه خش کوچیک بود، همه خونه های اطراف رو در زدیم که صاحبش رو پیدا کنیم. آخرشم یه کاغذ نوشتم که شماره من اینه و پیدات نکردم. آقاهه هم اس ام اس زد که چیزی نشده و حلال کردم. حالا اینجا دیشب زده بودن یه ماشین رو نصف کرده بودن!!! و فرار کرده بودن. رسیدیم به جایی که فقط مواظب باشیم گلیممون رو آب نبره. بی خیال دیگران!
۱۳۹۲/۰۸/۱۴
120
منزل ما جن داره! یکی دو ماه پیش حلقه م گم شد. هرچی گشتم پیدا نکردم. پریشب رفتم بالای نردبون که مهتابی رو عوض کنم، نگاهم افتاد به بالای جا کفشی. حلقه م به ام پی تری پلیرم اون بالا بود! این دومین باریه که حلقه گم میشه و اینطوری پیدا میشه. خیلی عجیب بود که این دو تا اون بالا چیکار میکرد. کار زهرا هم نمیتونست باشه چون قدش نمیرسه. هنوز برام معماس!
119
کاش نماینده های مجلسمون و دولتمردانمون دوزار عقل و تدبیر و شعور داشتن و میفهمیدن که باید روی چیزهایی که سلامت جامعه رو تهدید میکنه مالیات سنگین ببندن. لزومی نداره وزارت بهداشت هزینه سرسام اوری رو خرج مریضیا و مریضایی کنه که سلامتیشون براشون اهمیت نداره. کسی که دوست داره سیگار مصرف کنه یا نوشابه بخوره یا غذاهایی بخوره که برای سلامتیش مضره، بخوره نوش جونش. مالیاتش رو هم بده! فکر میکنم کشورهای دیگه ( مخصوصا" آمریکا و کشورهای غربی) مالیات زیادی از سیگار و نوشابه میگیرن. چند وقت پیش آمار وحشتناکی میدادن از هزینه ای که وزارت بهداشت صرف بیماریهای ناشی از مصرف سیگار میکنه. کاش دوزار عقل و درایت داشتن!
اشتراک در:
پستها (Atom)