۱۳۸۳/۰۷/۰۸

میدونی صبحی به این نتیجه رسیدم که همون بهتر که نمازمو از حفظ میخونم و اصلا" نمیفهمم چی دارم میگم و با کی دارم حرف میزنم. وگرنه وقتی به جمله " ایاک نعبد و ایاک نستعین" میرسیدم باید آب میشدم و میرفتم تو زمین.امروز صبح موقع نماز صبح یهو به این نتیجه رسیدم.
*
یه برنامه میخوام ( به هر زبونی) که یه جمله رو که بهش میدیم تبدیل کنه به حروف ابجد و عدد مربوطه رو بگه. حالا جمله یا کلمه یا هر چی. مثلا" وقتی علی رو وارد میکنیم عدد 110 رو اعلام کنه. چیه؟چرا اینجوری نیگام میکنید؟خوب لیلا درسته که مهندس نرم افزاره ولی خوب متاسفانه کامپیوتر خونه ویندوزش انگلیسیه و هر کاری کردیم نشد تو محیط ویژوال سی فارسی نوشت. این برنامه هم که فارسیه. من خودم با پاسکال یه زمان بلد بودم که متاسفانه فراموش کردم الان! لطفا" اگه میتونید بهم میل بزنید تا بگم چجوری باید باشه. آخه یکی دو تا تبصره داره. در ضمن برا یه کار معنوی هم میخوام که کلی ثواب داره.سریع هم میخوام!یه چیزی تو مایه های امروز فردا!با تشکر!

۱۳۸۳/۰۷/۰۶

یادتونه گفته بودم دنبال چند تا خانوم میگردیم که تو نمایشگاه فرانسه کمکمون کنن؟خوب شکر خدا مشکل بر طرف شد!دیروز بعد از 3 ساعت ایستادن تو صف سفارت بهمون اعلام کردن که بهتون ویزا نمیدیم!یعنی به همه ایرانیایی که برا نمایشگاه تقاضای ویزا داده بودن گفتن که ویزا نمیدیم. بعد بهم گفت میخوای تقاضای بررسی مجدد بدی؟گفتم نوچ!!گفت معمولا" تو بررسی مجدد تغییر نظر میدن. گفتم نمیخوام!با سربلندی اومدم بیرون!فکر کنم اونجا رو عکسامون ریش چسبوندن ببینن کدوممون شبیه بن لادن میشیم دیدن همه خود بن لادنن!ولی فکر کنم مسائل هسته ای هم بی تقصیر نبوده!به جهنم که ندادن. کی اصلا" میخواست بره اونجا؟!تحفه س؟!اونم تازه بدون لیلا که اصلا" صفا نداشت!( ولی خدایی اگه می دادن خوب بودا!).
*
اگه ماشینتون معاینه فنی نداره از خط وسط یا سبقت حرکت کنید که بتونید از دست پلیسای نامرد فرار کنید!ظاهرا" بی کار شدن گیر دادن به معاینه فنی!بابا چقدر با " وجعلنا" خوندن از دستشون در برم؟از رو نمیرن.

۱۳۸۳/۰۷/۰۵

اینو ببینید. لطفا" همه شو بخونید. اگه نتونستید بخونید برید تو سایت 40 چراغ این هفته و قسمت روزی روزگاری رو بخونید. 7 نامه به 7 برادر!!

۱۳۸۳/۰۷/۰۱

عصرای پاییزی، تاریک شدن سریع هوا، بوی نم، بوی بارون، بوی خاک بارون خورده، صدای خش خش برگای زیر پا، همهمه بچه مدرسه ایا وقتی تعطیل میشن، صدای بارونی که به شیشه میخوره و از پشتش همه چی تیره و محوه، کارتونای قدیمی تلویزیون مثل سند باد و بل و سباستین و کارتونایی که مثل امروز انقدر فضایی و تخیلی نبودن، انار دون کرده تو یخچال ، هوایی که نمیدونی سرده یا گرم. ، پیاده روی مدرسه تا خونه، صحبتای یک ساعته تلفنی با کسی که نیم ساعت قبلش با هم سر یه کلاس بودی و ...همه و همه یعنی اینکه پاییز اومده. پاییزتون مبارک.
*
مهدی دیشب میگفت سال گذشته که لبنان بوده جشن عروسی دختر یکی از این حاجی بازاریای خیلی مذهبی ( البته در ظاهر!)تهرونی بوده. داماد هم خیلی پولدار و معروف. داشت تعریف میکرد که کل هواپیما همه مهمونای عروس و داماد بودن. 4 شب هم تو بهترین هتلای بیروت همه مهمون پدر عروس بودن. خلاصه دیگه حساب کن ببین چه هزینه ای صرف این عروسی شده بوده. میگفت پدر عروس گفته که هتلا و باغای تهرون دیگه خیلی تکراری و بی کلاس شدن!اینه که اومدیم یه جشن به یاد ماندنی اینجا برگزار کنیم. میگفت داماد رو چند روز پیش دیدم. گفته 6 ماه پیش با توافق هم از هم جدا شدیم!یعنی فقط 7-6 ماه با هم زندگی کردن. عجب!

۱۳۸۳/۰۶/۲۸

میدونی که عاشق قیصر امین پورم.شعراش بدجوری به دلم میشینه. اون شعر " میخواهمت چنان که شب خسته خواب را...میجویمت چنان که لب تشنه آب را.." رو هیچ وقت فراموش نمیکنم که چه کار با من کرد اون شب کذایی. همین حس رو نسبت به صدای عبدالجبار کاکایی دارم. هم قیافه فوق العاده دلنشینی داره هم صدای محشری. یادته یه بار گفته بودم که وقتی که شعر میخونه انگار خداس که داره از حنجره این بشر حرف میزنه. حالا وقتی که شعر قیصرو با صدای کاکایی میشنوی دیگه ببین چقدر زندگی قشنگ میشه!
*
دیدی گاهی آدم نیاز داره که یکی مدام به یه چیزی تشویقش کنه و بهش انرژی بده یا حتی نصیحتش کنه. دیدی یه حرف چقدر میتونه رو ادم تاثیر بذاره . ولی اگه این نصیحت و انرژی و تشویق از یه حدی زیادتر بشه و جنبه تکرار به خودش بگیره دیگه نه تنها اون خاصیت خودشو از دست میده که حتی نتیجه عکس میده. بعضیا پیش خودشون فکر میکنن حالا که یه حرف میتونه انقدر تاثیر لحظه ای بذاره پس اگه دائمی باشه دیگه ببین چی میشه در صورتی که کاملا" برعکسه.
*
این آخری رو اگه نگم خفه میشم. اگه این 7-26 بچه ای که تو پاکدشت ورامین کشته شدن و آخر هم قاتل رو خود مردم دستگیرش کردن اگه یکیش تو شمال شهر تهرون اتفاق میفتاد بازم نیروی انتظامی برخوردش همین بود؟ اصلا" جون مردم ارزش داره؟آره ارزش که داره . باید زنده باشن که تو راهپیمایی 22 بهمن و روز قدس و هزار برنامه دیگه شرکت کنن! خیلی عصبانیم. خیلی. خودتو بذار جای خونواده یکی از این بچه ها. اونوقت پلیس 110 کشور وظیفه ش این میشه که یه شب تمام تلفناشو میذاره در اختیار برنامه مهتاب که بینندگان زنگ بزنن بگن این تصویر ازکیه. که خدای نکرده پشت خط اشغالی برنامه گیر نکنن. اگه هرجای دیگه دنیا بود رییس پلیس اولین کاری که میکرد استعفا بود. اونوقت اینجا....

۱۳۸۳/۰۶/۲۱

ببينم اصلا" خداييش توام انقدر دلت برا من تنگ شده؟ اصلا" بود و نبودم برات مهمه؟معلومه كه هست. چه حرفا ميزنما. اگه نبود كه دل من انقدر الان هواتو نميكرد. مگه نميگن دل به دل راه داره؟اگه راست بگن پس حتما" دل توام برا من تنگ شده!ببين وقتي ميگم هواتو كردم لاف نميزنما. امروز خودت ديدي كه چقدر تو حس و حالت بودم. يادته از اون بالا وفتي بار اول نگات كردم يهو دلم لرزيد؟يادته بهت گفتم چه حس قشنگي بهم دست داد اون لحظه.يادته اون روز از كوچه كه اومدم بيرون و يهو نگام افتاد بهت يهو دلم لرزيد. پاهام شل شد.بهت كه گفتم. نميدونستم بايد بيام بطرفت يا بايد برگردم همونجايي كه بودم.ولي اومدم. همش خدا خدا ميكردم كه اين بارم بتونم از با تو بودن لذت ببرم.و خدا روشكر با دلم حسابي راه اومدي.همين كه الان دلم اميدواره يعني اينكه با دلم راه اومدي.خوشحالم كه نگاه به من نكردي كه چقدر در حقت بيمعرفتي كردم. نگاه به دل خودت كردي كه مثل هميشه مهربون بود. حتي با مني كه .....راستي يادته چقدر از دوستام برات گفتم؟دوستايي كه بيشترشونو حتي يه بارم نديدم و نميشناسنم. يادته اسم تك تكشونو بردم و حتي اسم وبلاگاشونم بردم . يادته بهت گفتم كه بيا وبلاگاشونو بخون. يادته گفتم كه اگه دوس نداري براشون كامنت نده . ميتوني تو مسنجراشون براشون پي ام بدي و با خودشون مستقيما" چت كني. يادته انقدر با هم حال ميكرديم كه هر چي ليلا اين چند روزه گفت بيا بريم بازار و خريد قبول نكردم. گفتم بذار من يه جور ديگه حال كنم. مگه چند بار ميتونم ببينمت؟راستي مشكل اون بنده خدا هم تو فرودگاه ديشب حل شد. ممنون از اينكه اين بارم رومو زمين نزدي. يادته بهت گفتم چند تا از دوستامم دلشون ميخواد بيان پيشت. منتظرم كه به زودي بيان بگن كه داريم ميريم مشهد. داشتم ميگفتم كه چقدر دلم برات تنگ شده. راستي بهت تبريك ميگم. امشب اولين شب سلطنت و امامتته. كاش اونجا بودم و از نزديك بهت ميگفتم.خوب از حالا بهم بگو كي دوباره بناس برام دعوتنامه بفرستي؟!

۱۳۸۳/۰۶/۱۷

اگه خدا بخواد فردا این موقع تو حرم امام رضاییم. اگه هواپیما تصادف نکنه و هواپیما ربایی نشه و هزار اما و اگر دیگه. ایشالا سعی میکنم اول به یاد بقیه باشم بعد خودم. به یاد خیلیا خواهم بود( ایشالا).دعا کنید که توفیق داشته باشم و بتونم. من اونجا به یادتونم شما هم اینجا برام دعا کنید. میدونی چقدر هوس کرده بودم؟ انقدر که خودش فهمید و با این وضع خرابم بازم دعوتم کرد.